تبریک حلول ماه مبارک رمضان
با سلام
پیشاپیش حلول ماه مبارک رمضان را به شما آزادگان جهان تبریک عرض مینماییم.
شهید صدر پدر اقتصاد اسلامی است
استاد علم اقتصاد حوزه و دانشگاه گفت: شهید سیدمحمدباقر صدر، فیلسوفی فقیه است که نتوانسته ایم آن طور که شایسته ایشان است حقش را ادا کنیم. عقیق:حجت الاسلام و المسلمین علی معصومی نیا در گفت و گویی ضمن گرامیداشت ۱۹ فروردین سالروز شهادت نویسنده کتاب ارزشمند« اِقْتصادُنا» اظهارداشت: این شهید بزرگوار دارای شخصیت عظیمی می باشد و لازم است ما بهای زیادی به مفاخر خود بدهیم، چرا که در این راستا شهید صدر از شخصیت عظیم و بزرگی برخوردار بوده و آثار گرانقدری را از خود بر جای گذشته اند. غرب مفاخر خود را فراموش نمی کند استاد دانشگاه افزود: بر این باورم که حق شهید صدر بیش از آن است که تاکنون بیان شده، در تاریخ اقتصاد غرب، اقتصاد دانی به نام « آدام اسمیت» نام پدر علم اقتصاد غرب در سال 1776 میلادی را بر خود گرفت که غربی ها چقدر به آن بها دادند و بطوریکه همچنان به عنوان پدرعلم اقتصادشان شناخته می شود و با اینکه هم اکنون نظراتش متداول نیست و صدها اقتصاددان در این دو قرن و نیم به جرگه اقتصاد دانان غرب افزوده شده، اما هنوز هم آدام اسمیت از نظر غرب، پدر علم اقتصاد نام دارد و مورد تجلیل قرار می گیرد، چرا که غرب مفاخر خود را فراموش نمی کند. حجت الاسلام و المسلمین معصومی نیا، شهید صدر را پدر اقتصاد اسلامی دانست و تصریح کرد: ایشان شخصیت بزرگی در اقتصاد اسلامی به شمار می رود و باید مورد تجلیل قرار بگیرد و حتی اگر بخش عظیمی از نظرات ایشان نقد و بررسی شود، باز هم از عظمت این اندیشمند کاسته نخواهد شد، چرا که شهید صدر آغاز کننده راه اقتصاد اسلامی است، از این رو هر چه پیرامون شخصیت ایشان کار شود، کماکان جای کار برای بررسی اندیشه ها و شخصیت ایشان وجود دارد. از شهید صدر به عنوان پدر علم اقتصاد اسلامی تجلیل کنیم وی خاطرنشان کرد: تاکنون کتاب های خوبی در مورد زندگی نامه ایشان نوشته شده و نشست های خوبی در خصوص اندیشه ها و شخصیت شهید صدر برگزار شده است، تا حدی مفید بوده، اما بیش از این باید ایشان را در عالم اسلام به عنوان پدر علم اقتصاد اسلامی مطرح و معرفی نمائیم، اگر چه متفکران اهل سنت هم در خصوص اقتصاد اسلامی بحث می کنند، اما آن چه مبداء و شروع شده مباحث اقتصاد اسلامی بوده شخصیت شهید صدر می باشد و بقیه اندیشمندان ادامه دهنده راه و اندیشه ایشان بوده اند. این استاد علم اقتصاد با اشاره به ابعاد مختلف شخصیت شهید صدر اظهارداشت: ایشان شخصیتی فقیه، فیلسوف، مفّسر قرآن کریم، تاریخ شناس و هم اقتصاد دان می باشد،این شهید انسانی عادی در این علم نبوده است، اقتصاد اسلامی را به خوبی درک می کند و حتی در سنین جوانی و در مدت 6 ماه کتاب اِقْتصادُنا را نگارش کرد به طوری که هنوز هم در عالم اسلام شخصیتی نتوانسته، چنین اثری را با شیوه خاص خود و نکات برجسته اش بنویسد، ایشان در سن 26 سالگی چنین اثر بزرگی را خلق کرده و در واقع خلق این اثر کاری بزرگ و خدایی بوده و از این مسیر انسان به اخلاص شهید صدر ایمان می برد. نویسنده کتاب « ابزارهای مشتقه: بررسی فقهی و اقتصادی» خاطرنشان کرد: شهید صدر در خاطره ای می نویسد؛ زمانی که بنده در حوزه نجف مشغول به تحصیل بودم، می دیدم افکار جدیدی در جهان در خصوص جامعه شناسی، اقتصاد، روان شناسی و علوم انسانی مطرح شده است و حتی علوم انسانی از غرب وارد دنیای اسلام شده بود و خلاء بسیار بزرگی در این میان احساس می شد و آن اینکه اسلام در مورد این علوم انسانی به ویژه علوم اجتماعی چه موضعی دارد به همین واسطه شهید صدر در صدد برآمدند تا علوم اجتماعی اسلامی را بنویسند که اعم از اقتصاد و جامعه شناسی و روان شناسی و … باشد. شهید صدر در پی تببین کل نظامات اجتماعی بود عضو شورای علمی گروه اقتصاد پژوهشکده نظام های اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ادامه داد: شهید صدر تنها در صدد نوشتن علم اقتصاد نبود و علوم دیگر را نیز مد نظر داشت و این علوم را در مقدمه کتاب مطرح می کند و می گوید بنا دارم کل نظامات اجتماعی را بنویسم و به صورت مجموعه مدوّنی در بیاورم، ایشان از اقتصاد آغاز کرد، اما صدام این فرصت را به شهید صدر نداد تا بیش از این ثمر بدهد. وی در مورد تلاش های شهید صدر اظهارداشت: در حوزه نجف آن زمان بدون وجود هیچ ارتباطاتی که امروزه وجود دارد و فارغ از امکانات امروزی، شهید صدر بسیار به روز بود بطوریکه به دانشگاه بغداد می رود و از محضر اساتید اقتصاد بهره می گیرد و وقتی در آن زمان اقتصاد مارکسیستی و اقتصاد غربی را مورد بررسی قرار می دهد هیچ کس نمی تواند بگوید که ایشان اقتصاد غرب و مارکسیستی را نفهمیده است، بلکه ایشان این اقتصاد را به خوبی فهمیده و بحث می کند، تاکنون هیچ کس نتوانسته بگوید نقدهای ایشان به اقتصاد مارکسیستی و سرمایه داری و غربی با خلاء هایی همراه است، ایشان در واقع اقتصاد غربی و مارکسیستی را به خوبی درک می کند. مدیر گروه اقتصاد دانشگاه خوارزمی ادامه داد: ایشان از علم اقتصاد آغاز کرد و نام کتابش را« اِقْتصادُنا » نام نهاد، برجستگی کار شهید صدر در زمینه اقتصاد اسلامی در دو حوزه مهم است، یک حوزه آن است که یک متدولوژی دقیقی برای استخراج مکتب اقتصاد اسلام و به فرموده خودشان « المذهب الاقتصاد فی الاسلام» معرفی کرد یعنی تا آن زمان هر کس هم در زمینه اقتصاد از نظر اسلامی قصد نوشتن داشت، غالبا احکام فقهی یا احکام فقهی را به صورت بریده بریده می نوشت و مطرح می کرد، اما ایشان اثبات کرد اسلام آن چه درباره اقتصاد گفته است به شکل گزاره های بی ربط، بی ارتباط و پراکنده نیست، بلکه مجموعه ای منسجم و کامل است که همه اجزاء آن با هم مرتبط است. نویسنده کتاب « فساد مالی » گفت: شهید صدر در واقع یک روش شناسی را در استخراج مکتب اقتصادی اسلام در کتاب اِقْتصادُنا ارائه داد، ما در قرآن و یا کتاب های حدیثی خود چیزی تحت عنوان کتاب « الاقتصاد اسلامی» نداریم و یا فصل و باب خاصی در این مورد وجود ندارد آن چه وجود دارد گزاره هایی از کتاب سنت، آیات، احادیث و یا متون کتب فقها در این باره می باشد، اما به صورت یک نظام و مکتب اقتصادی منسجم که همه جای اقتصاد را به شکل یک ساختمان منسجم معرفی کرده باشد، و یا به صورت نگاه بدوی در قرآن و حدیث نیامده است، اما شهید صدر ادعا کرد در اسلام مجموعه ای منسجم در رابطه با علم اقتصاد وجود دارد. مدیر گروه اقتصاد دانشگاه خوارزمی عنوان کرد: ایشان روش خوبی برای استخراج مجموعه به شکل منسجم ارائه داد و در مرحله دوم، خودش به این روش عمل کرد و بر اساس متد و روش عملیات استباط و استخراج را انجام داد و فقط روش شناسی را ننوشت برخی فقط روش شناسی می نویسند و می گویند روش هایی ممکن ارائه شده است، اما فرآیند کشف را می توان در قالب یک متدولوژی دقیق فرآیند کشف را انجام داد. وی افزود: سپس شهید صدر گفت اگر کسی قوائد و اصولی را که من در زمینه کشف اقتصاد اسلامی بیان می کنم به آن پایبند باشیم می توانیم به گونه ای دیگر استنباط کنیم و بر اساس اصول و روش ها با مکتبی که من استنباط کرده ام مغایرت داشته باشد آن هم متصف به مکتب اقتصاد اسلامی است. محقق و پژوهشگرحوزه گفت: شهید صدر در این باره می گوید، اگر روش را بپذیرید، من با این روش به یک طریق استنباط کرده ام، شما با این روش به صورت های دیگر استنباط می کنید، همچون اصول فقه و احکام شرعی از ادله تفصیلی ضوابطی را نشان می دهد که فقها در آن مورد بحث می کنند، اما هر فقیه به یک طریقی فرآیند استنباط را انجام می دهد، متدولوژی و اصول استنباطی احکام شرعی از منابع کتاب سنت و اجماع باشد، دو فقیه همه اصول را مشترک دارند اما ممکن است وقتی وارد استنباط می شوند روش ها تفاوت داشته باشد بدان معنا که مبانی یکی باشد اما استنباط ها فرق دارد. وی در ادامه این گفت و گو با بیان اینکه فقها حق دارند نظر خود را درباره مکتب اقتصاد اسلامی ارائه کنند، اظهارداشت: یک فقیه باید در باره اینکه جامعه ای دارای اقتصاد اسلامی است یا خیر، نظر بدهد. نویسنده کتاب « فساد مالی» ادامه داد: مطلبی که آیت الله العظمی جوادی آملی پیرامون سیستم بانکی و اقتصادی کشور بیان می کنند، همین است و این در تخصص ایشان می باشد نه در تخصص دیگران، ایشان می گوید اسلام گفته، فقر و فساد اقتصادی وجود نداشته باشد، رهبری در مورد قاچاق می فرمایند، برخوردی با قاچاق صورت نمی گیرد!، آنهایی که در علم اقصاد تخصص دارند، نظرات رهبر معظم انقلاب در حوزه عدالت اقتصادی بررسی کرده، دیده اند نظراتی که معظم له در حیطه عدالت و اقتصاد اسلامی داده اند، از همه نظریات افرادی که مدعی برخورداری از دانش و علم اقتصاد اسلامی هستند، جامع تر است، آن وقت عده ای می گویند، فقها نباید در این باره نظر بدهند! در حالی که این کاری علمی است و اسناد و شواهد آن موجود است، شهید صدر این باب را باز کرد و نشان داد که اسلام مکتب اقتصادی دارد. این استاد علم اقتصاد افزود: شهید صدر به عنوان یک الگو و اقتصاد دان اسلامی می گوید، علما و فقهای ما در دو مقام ارائه فتوا و استنباط وظایفی دارند، در مقام اول به عنوان یک فقیه احکام شرعی را پیرامون مسائل مختلف بیان می کنند و در مقام دوم مساله استنباط را عهده دار هستند. حجت الاسلام و المسلمین معصومی نیا با بیان اینکه متاسفانه عده تفسیر فتوا و مسائل موجود را بر عهده عالمان دین نمی دانند، خاطرنشان کرد: در گذشته و در طول تاریخ فقها به استنباط پرداخته اند و ما نیز همان گونه استنباط می نمائیم، این فقها طبق مشی فقهی خودشان احکام را استنباط کرده اند که کارشان همانند یک مجتهد و مستنبط می باشد. مدیر گروه اقتصاد دانشگاه خوارزمی افزود: فقهای ما درباره عقد اجاره، عقد بیع، خیارات و مضاربه فتوا داده اند و حتی استنباط از ادله قرآن و شریعت وظیفه آنان است، اگر امروز به شهید صدر بگوئیم قضاوت کند، آیا تائید می کند که عده ای بگویند فقها حق ندارند در خصوص مدل ها و فرمول های اقتصادی اظهارنظر کنند و فقها از این مسائل سر در نمی آورند، آن ها می گویند شما متخصص مکتب اقتصاد هستید که ربطی به علم اقتصاد ندارد. فقها از شاخص های اسلامی مطلع هستند عضو شورای علمی گروه اقتصاد پژوهشکده نظام های اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی اظهار داشت:هدف ما رشد و توسعه اقتصادی و رفع بیکاری است ما مکتب ریاضتی نداریم که بگوئیم مردم باید در فقر زندگی کنند، عقل ما و متخصص ها تشخیص می دهند در کشورهای خارجی فقیه دخالتی ندارد، اما از وی می پرسند آیا مطلوب اسلام می باشد یا نه. حضرت آیت الله جوادی آملی نیامده که در اقتصاد دخالت کنند، بلکه آمده پدیده ها را مطالعه کرده است و نظر خود را ارائه داده، فقیه در مقام فقاهت خود اسلام را می سنجد و می گوید اسلام به عزت اقتصادی توجه دارد، وقتی این ها را احصاء کرد نظر خود را ارائه می دهند، هیچ یک از فقها قصد دخالت نداشته اند، اگر فقیهی سررشته ای نداشته و نظر بدهد دخالت است، اما فقیهان از شاخصه های اسلامی سر در می آورند. کسانی که نظریه اقتصادی فقها را رد می کنند سر رشته ای از اقتصاد اسلامی ندارند عضو انجمن علمی اقتصاد حوزه عنوان کرد: امروز خیلی از فقها اعتقاد دارند که اقتصاد ما اسلامی نیست، آن هایی که نظر فقها را دخالت می بینند، سررشته ای از اقتصاد اسلامی ندارند و اظهار نظر می کنند آن ها خود در هر حیطه ای اظهار نظر می کنند بسیاری از مقالات با روش های نو کلاسیک بررسی شده است. اثبات مکتب اقتصادی اسلام هنر شهید صدر بود عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی افزود: شهید صدر هنرش این بود که اثبات کرد اسلام با مکتب اقتصادی دارد البته ایشان هم همانند دیگر غیر معصومان انتقاداتی به وی شده است اگر از اصول و تفکر ایشان آغاز شود تا پایان به نتایج خوبی برسیم. حجت الاسلام والمسلمین معصومی نیا در پاسخ به سوالی در باره توجه به اقتصاد اسلامی در حوزه بیان کرد: ظرفیت های خوبی در حوزه وجود دارد استعدادهای خوبی در معارف اسلامی دارند، اما چون استعدادهای بالقوه خود را به خوبی نشناخته اند هدر می روند، باید این را به جریان در آورد تا آن هایی که استعداد دارند بیایند، باید به آن ها انگیزه داد؛ البته اگر مد شود بی فایده خواهد شد باید به سمت و سوی اقتصاد اسلامی در حوزه ورود کرد، افرادی که در مرکز جامع درس می خواندند چند سال بعد چند فقیه اقتصاد دان در میان آن ها در بیاید. شهید صدر انسان فقیهی بود باید مسیر وی را بارورتر کرد، برای بانکداری اسلامی شهید صدر یک مدلی را ارائه دادند، اما در عرصه عمل با مشکلاتی مواجه شد ما در این باره کم کاری کرده ایم در این خصوص باید کارهای جدی صورت پذیرد. وی به نقش حوزه در تبیین مبانی دینی اقتصاد اشاره کرد و ادامه داد:آیت الله اعرافی مدیر حوزه های علمیه در حوزه بارها این مسائل را مطرح کرده، وی به عنوان انسانی جامع این مسائل را بررسی نموده و انگیزه لازم را دارد در این باره باید ظرفیت هایی که در حوزه وجود دارد و مدیر حوزه را به عنوان فردی زمان شناس و تیز هوش کمک کرد تا در مراکز فقهی و حوزوی این علم توسعه یابد و طلبه ها درگیر شوند می توان به نتیجه رسید، باید طلبه ها حس کنند که با سواد شوند امام (ره) فرمود ما طلبه نمی خواهیم ما ملا می خواهیم باید در این باره کار علمی صورت پذیرد و باید از زرق و برق زندگی کم کرد. این محقق حوزوی در مورد شهید صدر و دیدگاهش در مورد وضعیت جامعه افزود: شهید صدر ابتکارات مهمی در متدلوژی اقتصادی خود داشت، وی معتقد بود، ما زیربنا و رو بنا داریم، حقوق اقتصادی، فقه اقتصاد و مکتب اقتصادی از هم تفکیک شده داریم. فقها با استنباط پاسخگوی شبهات اقتصادی بودند استاد دانشگاه بیان داشت: شهید صدر گفت “درحقوق اقتصادی و فتاوای حوزه اقتصادی اعم از قراردادها و غیرقراردادها مانند عقود و بیع و مضاربه و …وجود دارد، فقها در مقامی نبودند که این ها را از هم جدا کنند آن ها با استنباط خود این شبهات را رفع می کردند". شهید صدر با زیربنا و روبنا مکتب اصولی و قواعد اصولی و فقه را با روش های درست در کنار هم چید و به کشف رو بنا از طریق زیربنا پرداخت. مدیر گروه اقتصاد دانشگاه خوارزمی اذعان داشت: در خارج از کشور یک سری مقررات را برای اقتصاد خود تعیین می کنند شهید صدر معتقد بود، اگر چشم ما را ببندند و جای دیگری ببرند و بگویند این کتاب قانون را مطالعه کنید و بگویند چه نظام اقتصادی حاکم است ناخودآگاه می گوئیم مکتب سرمایه داری است و یا در کشور دیگری می برند و ما تشخیص می دهیم مارکسیسم حاکم است؛ یعنی ما از طریق کتاب قانون می فهمیم چه قانونی حاکم است در این جا مالکیت خصوصی وجود ندارد، این مقررات روبنا می باشد، زیربنا هم نفی مالکیت و آزادی و …می باشد از این طریق می توان تشخیص داد مثلا شهید صدر می گفت ارزش افزوده را می پرسند که برای چه کسی است هر کشوری یک تعریفی دارد. شهید صدر از طریق فتاوا اصول مکتب اقتصاد اسلامی را کشف کرد وی بیان داشت: شهید صدر بسیاری از مسائل اقتصاد اسلامی را شفاف سازی کرده است، هنر وی این بود که از طریق روی هم قرار دادن فتواها اصول مکتب اقتصاد اسلامی را کشف کند، ما باید مبانی و اهداف را بشناسیم و بعد مکتب را به خوبی اجرا کنیم در فرآیند اجرا می توان نهاد ایجاد کرد و کار را به متخصص سپرد یک فقیه می آید تخصص ها را برای تحقق مکتب جمع می کند و بعد از سالها اجرا می بینیم که اقتصاد، اسلامی می شود. حجت الاسلام والمسلمین معصومی نیا یادآور شد: متخصصان و کارشناسان برای پیاده کردن مکتب، به ارائه راهکار می پردازند بطوریکه هر کشوری یک راهکار مخصوص به خود را دارد، در خارج از کشور مکتب اقتصادی تجسم یافته پیاده شده است که نظام اقتصادی نام دارد، نظام اقتصادی دارای تعاریف مختلف است، اما شکل تحقق یافته یک مکتب نظام نام دارد، در مرحله بعد وقتی این نظام تحقق پیدا می کند، روابط بین پدیده های اقتصادی در این جامعه را بررسی می کنیم که در این مسیر علم اقتصاد اسلامی ایجاد می شود. وی با ذکر مثالی گفت: ما رابطه میان پدیده هایی مانند تورم، بیکاری و رکود را در علم اقتصادی اسلامی بر اساس ارزش ها بررسی می کنیم، در حالی که در اقتصاد غرب بر اساس اصول مکتب سرمایه داری و آزادی اقتصادی، جامعه ای را ساختند و اقتصاددانان آمدند رابطه میان پدیده ها را ارزیابی کرده و نام آن را علم اقتصاد نهادند در حالی که این علم اقتصاد نمی تواند خالی از ارزش ها باشد. عضو انجمن اقتصاد اسلامی حوزه علمیه قم ادامه داد: شهید صدر در این باره می گوید ما مذهب اقتصادی داریم و باید این مکتب اقتصادی در خارج پیاده شود و وقتی که پیاده شد، مطالعه گردد، بطوریکه این پدیده ها علم اقتصاد اسلامی را تشکیل می دهد. وی گفت: اما این هایی که می گویند چرا فقها اظهار نظر می کنند برخی از آن ها می گویند شهید صدر گفته است که اقتصاد اسلامی مکتب است و علم به شمار نمی رود؛ این افراد اشتباه متوجه شده اند، شهید صدر می گوید، اگر بخواهیم کتابی را بنویسیم باید صبر کنیم مکتب اقتصادی ایجاد شود، بعد متخصصان پدیده ها را بررسی کنند، سپس کتاب های اقتصاد اسلامی را بنویسند این کتاب هایی که علم اقتصاد اسلامی را بیان می کند. حجت الاسلام والمسلمین معصومی نیا اظهارداشت: ما معتقدیم قبل از پیاده شدن می توان آثار اصول مکتب را دقیق ارزیابی علمی، تحلیل و استنباط کرد، همان گونه که در قرآن هم مطرح می شود اگر چنین کاری انجام دادیم چنین نتیجه ای به دست می آید، این ها همگی علم است و پیاده شده و در حال مطالعه هستیم در اقتصاد غرب هم عده ای از اقتصاددانان بر اساس مکتب و اصول شان توصیه و تحلیل دارند و می گویند چنین رفتاری در اصول مکتب ما چنین نتایجی دارد. وی خاطرنشان کرد: اینکه شهید صدر می گوید « الاقتصاد الاسلامی لیس علم» معنایش این است نمی گوید، اقتصاد اسلامی ربطی به علم ندارد، بلکه منظورش این است ما در مرکز، متن را تدریس و استنباط کرده ایم، اما در جامعه می بینیم، اقتصاد ما اسلامی نیست و شبه سرمایه داری است، مردم در رفتار خودشان که مقیّد هستند رفتارهای دینی دارند و دولت نیز تا حدی پایبند به اصول است، اما ببینیم در کجای قانون بودجه و بانکداری و از این قبیل مسائل، اقتصاد اسلامی را پیاده کرده ایم؟ فاصله ما با اقتصاد اسلامی بسیار زیاد است. با گذشت 38 سال از انقلاب اسلامی هنوز با اقتصاد اسلامی فاصله داریم استاد دانشگاه ادامه داد: اتفاقا ساختار اصلی با اقتصاد اسلامی فاصله دارد ما 38 سال از انقلاب را پشت سر گذاشته ایم، واقعا دیر شده است، عده ای بر اساس آن حرکت می کنند، اما ساختار کلی با اسلام فاصله دارد و این برای ما خوب نیست. ما در کشور با « تَوَرکُود - TAVARKOOD » مواجه هستیم/ اقتصاد مقاومتی علاج کار است نویسنده کتاب « فساد مالی» گفت:جامعه ما دچار رکود و تورم است، ما با « تورکود» مواجه ایم، بعد می گویند معادله ای بین تورم و رکود مواجه دارد، در سالهای اخیر تورم پایین و رکود بالا رفته است، در این میان اقتصاد دانان می گویند که تورم را پایین بیاورید عده ای می گویند چرا رکود را هم پایین نیاوردید، راهکارهایی ارائه می شد که تورم و رکود با هم پایین بیاید، اگر چه تورم پایین آمده است، اما رکود در جامعه بیداد می کند، این هنر نیست، بلکه باید کاری انجام می گرفت که با اجرای صحیح اقتصاد مقاومتی تورم و رکود را کاهش دهیم، اجرای سیاست های اقتصاد مقاومتی علاج کار ما است، چرا که به اقتصاد مردمی و درون زاد توجه دارد، اگر جوانان را به کار بگیریم، تولید بهبود می یابد، پس اشکال به سیاست ها بر می گردد. مدیر گروه اقتصاد دانشگاه خوارزمی افزود: وقتی فقیهی می آید و اعتراض می کند و می گوید که فقر و بیکاری باید از میان برود اعتراض می شود که چرا دخالت می کند در حالی که این فقیه می گوید چرا به درستی برای حل مشکلات سیاست گذاری نشده است؟ وی تاکید کرد: علم نوین اقتصاد هم تورم و هم رکود را حل می کند، اگر کسی مدعی اقتصاد نوین است باید بتواند هم رکود و هم تورم را با هم حل کند، اما این رویکرد هنوز در جامعه اسلامی ما تحقق نیافته است.
منبع:حوزه
جمع و تالیف قرآن
جمع آوری قرآن در 3 مرحله انجام شده است: 1. مرحله نظم و چینش آیه ها در کنار هم که شکل سوره ها را پدید آورد. این کار در زمان خود پیامبر صلی الله علیه و آله و به دستور حضرت بوده است. جای هر آیه و اسم هر سوره را خود حضرت مشخص کردند. روایاتی که از پیامبر صلی الله علیه و آله در خصوص ثواب ختم قرآن، وارد شده؛ دلیل بر این است که ابتدا و انتهای قرآن، کاملا مشخص بوده است. در غیر این صورت سفارش ختم قرآن، بی معنا خواهد بود. 2. جمع کردن مصحف ها و صفحات جدا جدا و یکی کردن آن ها و در جلد قرار دادن آن که در زمان ابوبکر انجام شد. 3. جمع آوری تمام قرآن هایی که توسط کاتبان وحی نوشته شده بود و یکی کردن آن ها برای جلوگیری از اختلاف قرائات که در زمان عثمان انجام شد.[1] توضیح این که: پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله جمع آوری قرآن به صورت رسمی به دستور خلیفه اول و به همّت «زید بن ثابت» صورت گرفت. پیش از آن حضرت علی علیه السلام نیز که از همه به قرآن آشناتر بود مصحفی را تدوین نمود. با گسترش فتوحات اسلامی در دهه دوم و سوم هجری و گرایش روز افزون به اسلام و علاقه زیاد به کتابت قرآن، سبب شد تا آن ها که سواد کتابت و نگارش داشتند؛ به اندازۀ توان و امکانات خویش، به کتابت قرآن همّت نموده و از مصحف های معروف و موجود در هر منطقه، استنساخ نمایند. در منابع تاریخی مواردی متعدد از وقوع اختلاف میان مسلمانان در قرائت قرآن گزارش شده و گفته اند که این اختلافات، سبب گردید تا برای حل آن، بعضی به چاره جوئی بپردازند.[2] پیشنهاد یکی کردن قراءات مصاحف از سوی حذیفة بن يمان، بود. عثمان نیز بر ضرورت چنین اقدامی واقف گشته، از این رو صحابه را به مشورت فرا خواند و آن ها همگی بر ضرورت چنین کاری، با همه دشواری های آن نظر مثبت دادند. عثمان کمیته ای مرکب از 4 نفر تشکیل داد که عبارت بودند از: زید بن ثابت، عبدالله بین زبیر، سعید بن عاص و عبدالرحمن بن حارث و بعداً مجموع آن ها به 12 نفر رسید و به آنان دستور داد که چون قرآن به زبان قریش نازل شده است؛ آن را به زبان قریش بنویسند. گروه یکی کردن قرآن ها، در سال 25 هجری تشکیل گردید و نخستین اقدام که از سوی گروه به دستور عثمان انجام گرفت؛ جمع آوری تمام نوشته های قرآنی از اطراف و اکناف کشور پهناور اسلامی آن روز بود. در این مرحله، قرآن های دیگر پس از جمع آوری و ارسال به مدینه، به دستور خلیفه سوم سوزانده و یا در آب جوش انداخته می شدند و به همین جهت عثمان را حراق المصاحف، نامیده اند. آخرین مرحله، ارسال مصاحف استنساخ شده به مناطق و مراکز مهم بود. با ارسال این مصاحف با هر کدام یک قاری نیز از سوی خلیفه اعزام می گشت؛ تا قرآن را بر مردم قرائت کند. [3] مورخان در شمار مصحف هایی که تهیه شده و به اطراف و اکناف بلاد اسلامی فرستاده شده است؛ اختلاف دارند. ابن ابی داود، آن ها را شش جلد برشمرده که به مراکز اسلامی مکه، کوفه، بصره، شام، بحرین و یمن فرستاده شد و یک جلد نیز در مدینه نگه داشتند که آن را “اُم” و یا “امام” می نامیدند، یعقوبی در تاریخ خود دو جلد دیگر به این تعداد اضافه کرده که به مصر و الجزیره فرستاده شده است. مصحف هایی که به مناطق مختلف فرستاده شده بود؛ در مرکز منطقه حفظ شده و از روی آن نسخه های دیگری نوشته می شد تا در دسترس مردم قرار گیرد.[4] حال بعد از بیان این مقدمه به جواب سؤال می پردازیم: ترتیب مصحف عثمانی، همان ترتیبی بود که در مصحف کنونی وجود دارد و نیز با ترتیبی که در مصحف های صحابه، در آن وقت به کار برده شده بود؛ به خصوص با مصحف اُبی بن کعب تطبیق می کرد. و به مقتضای خطی که در آن وقت بین مردم عرب رایج بود؛ از هرگونه نقطه و علامت گذاری خالی بودند.[5] اجماع شیعه بر این عقیده است که آنچه امروز در دست ما است؛ همان قرآن کامل و تمام بوده و مصحف عثمانی هم، همان قرآنی است که هم اکنون در دست ما است و عاری از هرگونه تحریف است. گرچه قرآنی را که حضرت علی علیه السلام جمع نموده بود؛ به ترتیب نزول سوره ها و بیان شأن نزول بوده است. ولی چون همین قرآن فعلی را ائمه علیهم السلام تأیید کرده اند؛ نیازی نیست که ما بخواهیم دوباره آن را به ترتیب نزول چاپ کنیم. گرچه بدعت هم نباشد. زیرا بدعت عبارت است از وارد کردن چیزی در دین که در دین وجود ندارد و این کار حرام است. امامان شیعه هم به این مطلب اشاره دارند. مردی در حضور امام صادق علیه السلام، حرفی از قرآن بر خلاف آنچه مردم قرائت می کردند؛ قرائت کرد. امام علیه السلام به او فرمود: «دیگر این کلمه را به این نحو قرائت مکن و همان طور که همگان قرائت می کنند؛ تو نیز قرائت کن».[6] حضرت علی علیه السلام رأی موافق خود را با برنامه توحید مصاحف به طور اجمالی اظهار کرد. ابن ابی داود از سوید بن غفله روایت کرده که حضرت علی علیه السلام فرمود: «سوگند به خدا که عثمان درباره مصاحف هیچ عملی را انجام نداد؛ مگر این که با مشورت ما بود». [7] و یا در روایت دیگر فرمود: «اگر امر مصحف ها به من نیز سپرده می شد؛ من همان می کردم که عثمان کرد». [8] نتیجه این که: طبق تاریخ، جمع آوری قرآن و جای آیات قرآن را خود پیامبر مشخص نمودند. نه سلیقه اصحاب یعنی هر آیه ای که نازل می شد؛ خود حضرت می فرمودند؛ کجا قرار گیرد و قرآنی که فعلا در دست ما است؛ همان قرآنی است که در زمان عثمان جمع آوری شد و چون یک گروه و کمیته از قاریان و حافظان قرآن در این کار همکاری داشتند و از طرفی مورد تأیید امامان ما هم قرار گرفته است؛ نمی توان گفت به سلیقه خود عثمان بوده تا توانسته باشد؛ آیات را جا به جا کند.[9] اما این که آیه عصمت اهل بیت علیهم السلام، در لابلای بحث از زنان پیامبر آمده است؛ این نشان اعجاز قرآن می باشد. خداوند متعال قصه های قرآن و بعضی از مطالب را به صورت پراکنده و قطعه قطعه می آورد؛ تا از دسترس تحریف در امان باشد. مثلا قصه حضرت آدم در چند جای قرآن آمده است. اگر آیه عصمت اهل بیت، به صورت مستقل و صریح می آمد؛ دشمنان اهل بیت آن را حذف می کردند. خداوند آن را در جایی قرار می دهد که اولا حق را بیان می کند. ثانیا با وجود ضمائر مذکر، ارتباط آیه با آیات قبل قطع می شود و راه برای جویندگان حق و حقیقت باز می ماند. ثالثا یک باریکه ای برای کسانی که با اهل بیت مشکل دارند؛ باقی می گذارد تا بر اساس میل خودشان آن را تفسیر کنند و آیه را حذف نکنند. و رابعا افراد مورد امتحان قرار بگیرند. آیه لیلة المبیت (بقره، 207) و آیه ولایت (مائده، 55) هم همینطور است. در شأن نزول آیه ولایت، آمده است که حضرت علی علیه السلام در نماز به سائل انگشتر دادند. ولی خداوند ضمائر آن را به صورت جمع، جهت احترام و تشرف حضرت علی علیه السلام، آورده است. ضمن این که راه را برای مغرضان باز گذاشته تا بگویند حضرت علی که یک فرد است نه جمع. حال که ضمیر جمع است؛ پس ایشان مراد نیست! نام های دیگر سوره های قرآن|Qur’an Chapters Other Names نام های دیگر سوره های قرآن هریک ازسورههای قرآن نام خاصی دارد كه به آن اسم شناخته میشوند - اما بعضی از این سورهها نامهای دیگری هم دارند به آنها اشاره میشود: نام سورهها نامهای دیگر سورهها 1 - العلق اقراء 2 - القلم ن(نون) 3 - الحمد الفاتحه، السبع المثانی، ام القرآن، فاتحه الكتاب، الشفاء، ام الكتاب، الشافیه، الوافیه، الكافیه، الاساس، الصلاه، الكنز 4 - لهب ابی لهب، المسد، تبت 5 - التكویر كوّرت 6 - الانشراح الم نشرح، شرح 7 - الماعون ارأیت، الدین 8 - الكافرون جحد، العباده، المقشقشه 9 - الفیل الم ترك كیف 10 - الاخلاص التوحید، الصمد، نسبه الرب، قل هو الله احد 11 - عبس السفره، اعمی 12 - القدر انا انزلناه 13 - الشمس الناقه، صالح 14 - قریش ایلاف 15 - الهمزه لمزه 16 - المرسلات العرف 17 - ق الباسقات 18 - القمر اقتربت الساعه 19 - الاعراف المص 20 - الفاطر الملائكه 21 - اسراء بنی اسرائیل، سبحان 22 - یوسف احسن القصص 23 - الزمر الغرف 24 - المؤمن الغافر، الطَوْل 25 - فصلت حم السجده، المصابیح 26 - الشوری حمعسق 27 - الجاثید الشریعه، الدهر 28 - النحل النعم 29 -السجده المضاجع، سجده لقمان، جزر، الم، تنزیل 30 - الملك المنحیه، الواقعیه، تبارك، المانعه 31 - المعارج سأل سائل، واقع 32 - النباء عم، التساؤل، المعصرات 33 - الانفطار انفطرت 34 - المطففین التطفیف 35 - البقره فطاط القرآن، سنام القرآن 36 - الممتحنه الامتحان، الموده 37 - الزلزال الزلزله 38 - محمد(ص) القتال 39 - الدهر الانسان، هل اتی، الابرار 40 - الطلاق النساء القصری، النساء الصغری 41 - البینه البریه، لم یكن، القیامه، اهل الكتاب 42 - المجادله الظهار 43 - التحریم یا ایها النبی، المتحرم، لِمَ تحرم 44 - الصف الحواریین، عیسی 45 - المائده العقور، المنقذه 46 - التوبه الفاضحه، المنقره، البحوث، برائه، الحاضره، المثیره 47 - النصر التودیع 48 - آل عمران دبابیج، الطیبه 49 - انفال بدر 50 - طه الكلیم، الحكیم 51 - شعراء الجامعه 52 - نمل سلیمان 53 - الكهف الحائله 54 - الحشر بنی النضیر 55 - یس قلب قرآن، ریحانه القرآن 56 - غافر مؤمن، طَوْل 57 - بروج سوره پیامبران 58 - فجر سوره امام حسین علیه السلام عبادله اربعه چه کسانی هستند؟ به حافظان قرآن در زمان پیامبر «جُمّاع القرآن» یا «قراء القرآن» می گفتند که تعداد آنها بیش از 140 نفر ذکر شده است. البته در تعداد این افراد اختلاف نظر زیاد است و ممکن است بعضی از این افراد فقط حافظ سوره هایی از قرآن باشند. به هر حال اولین و بهترین حافظ قرآن شخص پیامبر صلی الله علیه و آله بودند که مسئولیت نظارت و بررسی حفظ دیگر مسلمین را نیز شخصا به عهده گرفته بودند، همچنین افراد زیر از حافظان کل قرآن بوده اند که در زمان حیات پیامبر تمام قرآن را حفظ بودند: علی علیه السلام، خلفای سه گانه، عبدالله ابن مسعود، طلحه، عبادله اربعه (عبدالله بن عمر، عبدالله بن عباس، عبدالله بن عمرو بن عاص، و عبدالله بن زبیر)، حذیفه، سالم بن معقل، ابو هریره، عبدالله بن سائب، عبادة بن ثابت، معاذ بن جبل، مجمع بن جاریة، مسلمة بن مخلد، فضالة بن عبیده و همینطور از زنان ام سلمه، عایشه و حفصه. این افراد کسانی هستند که قرائت خود (حفظ خود) را به پیامبر عرضه کرده و از ایشان تائید گرفته بودند. قرائت قرآن و تلاوت آیات آن یکی از مهمترین مسائلی قرآن به شمار می رود بطوری که از همان ادوار نخستین عده ای پیوسته، به این کار همت گماشته و عهده دار قرائت و آموزش قرآن در جامعه اسلامی شدند. بزرگان صحابه چون عبدالله بن مسعود، ابی بی کعب، زید بن ثابت و ابوالدرداء در طبقه اول و عبدالله بن عباس و ابوالاسود دوئلی و علقمه بن قیس و … در طبقه دوم تا طبقه هشتم که بزرگانی از این قبلی و جود داشتند. قراء زمان پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و اله وسلم) که مسقیما قراآت مختلف را از آن حضرت اخذ کرده بودند سعی می کردند معارف و اطلاعات خود را در اختیار دیگران قرار دهند و بعد از اصحاب، تابعین نیز از این گروه به شمار می آمدند که قرائت و تعلیم قرآن را در جامعه اسلامی ارائه می نمودند. پیوسته سلسله قراء ( قاریان بنام قرآن) و قرائت ها قرن به قرن ادامه داشت تا اینکه در اوایل قرن چهارم، ابوبکر بن مجاهد ( 245-324 ه) شیخ القراء بغداد قرائت ها را در هفت قرائت از هفت قاری بنام به رسمیت شناخت. که بعدها نیز سه قاری به آن اضافه شدند و قراء عشره و سپس قراء چهارده گانه پدید آمدند. هر کدام از این قرائت ها به وسیله دو راوی از قاری مورد نظر روایت می شود. (تاریخ قرآن آیت الله معرفت ص 140) در دوره تابعین نخستین کسی که با قرائت کتابی تدوین نمود ابان بن تغلب شاگر امام زین العابدین (علیه السلام) می باشد با عنوان کتاب اقرائات. ( پژوهشی در تاریخ قرآن دکتر حجتی ص 311) باری، گروهی از مسلمین پس از دوره و عصر صحابه و تابعین در فن قرائت و کارایی در آن از شهرت چشمگیری برخوردار بودند و حتی شغل اصلی آنان بحث و بررسی در مسئله قراآت بوده است. عوامل اختلافات قرائات: عوامل اختلافات در قرائت قرآن به دوران صحابه، پس از وفات پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) باز می گردد. در آن زمان صحابه بر سر جمع و نظم و تالیف قرآن اختلاف پیدا کردند و همین امر سبب شد که گاه و بی گاه بر سر قرائت قرآن، میان قاریان دو گروه اختلافی پدید آید و هر گروه سعی می کرد قرائت خویش را بر دیگری ترجیح دهد. این اختلافات باعث شد که عثمان دستور بدهند که مصحف واحدی تهیه کنند و از روی آن نسخه های متعدد و متحد الشکلی تهیه نموده و به مراکز مهم کشورهای اسلامی بفرستد. اما این امر مشکلی را حل ننمود و تا آن وقت مشکل بر سر اختلاف قراآت قرآن بود. از آن زمان به بعد مشکل اختلاف مصاحف قرآن نیز پدید آمد که عوامل اختلاف مصاحف بیشتر در چند مورد بود که می توان به: الف: ابتدایی بودن خط که هنوز اثاری از آن رسم الخط باقی است. ب: بی نقطه بودن حروف ج: خالی بودن از علایم و حرکات که وزن و حرکت کلمه را مشخص مینمود. د: نبودن الف در کلمات که چون خط عربی از خط سریانی نشأت گرفته است ودر خط سریانی مرسوم نبود که الف وسط کلمه را بنویسند و در نتیجه اختلاف را ناشی می شد. خلاصه اینگونه عوامل موجب شد که قرا بر سر رسیدن به قرائت با هم اختلاف کنند و هر یک طبق اجتهاد خود و دلایل خاصی که داشت قرائت خود را توجیه کند. قراء سبعه: با توجه به توضیحاتی که بالا ذکر شد هفت قاری در ابتدا شکل گرفتند که هفت قرائت از آنها به ثبت رسید و در اینجا به شرح مختصری از ایشان بسنده می کنیم: 1- نافع : ابوعبدالله نافع بن ابی نعیم مدنی. ابن جزری درباره او می گوید: نافع یکی از قاریان و دانشمندان هفت گانه می باشد و او مردی است مورد اعتماد و اصالتا اصفهانی است. ( البیان، آیت الله سید ابوالقاسم خوئی ص 194) و ضمنا یادآوری کرده اند که وی قرآن را نزد میمونه مولی ام سلمه همسر رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم) قرائت نمود. (پژوهشی در تاریخ قرآن، دکتر حجتی ص 313). احمد حنبل قرائت او را تایید می کند ولی وی را در حدیث در مقام و موقع شایسته ای نمی بیند. نافع دو روای مشهور دارد: به نام قالون و ورش که همین قرائتی است که در برخی از کشورهای مغرب عربی رایج است. 2- عبد الله بن کثیر مکی: وی از ایرانیانی بود که کسری ایران او را با کشتیهایی که به یمن فرستاده بود برای فتح حبشه گسیل داشت. ( البیان، خوئی، ص 94) ابن کثیر مردی فصیح و بلیغ ودارای قامتی بلند و باوقار بود. و از جمع صحابه عبدالله بن زبیر و انس بن مالک را درک کرده و بر حسب نوشته ابوعمرو عثمان رانی قرآن را بر ابی سائب عبدالله بن سائب مخزومی برخوانده و قرائت آن را فراگرفته و به ترتیب عبدالله بن سائب بر ابی بن کعب وعمرو ابی و عمر بر رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم) قرآن را قرائت کرده اند. قرائت ابن کثیر را دو نفر به چند واسطه نقل نموده اند: بزّی که اصلا ایرانی و از مردم همدان بود و موذن مسجد الحرام بود و به وسیله سائب بن ابی سائب مخزومی اسلام آورد. و قنبل که هفت سال آخر عمر خویش را فارغ از تدریس و قرائت گذراند. 3- عاصم بن ابی النجود کوفی. ( 218ه). عاصم از قراء معروف هفتگانه و شیعی است و قرآن را بر ابی عبدالرحمن عبدالله بن حبیب سلمی شیعی که یکی از یاران امیر المومنین علی (علیه السلام) بود قرائت کرد. (تاریخ القرآن، عبدالله زنجانی ص 84) دو راوی مشهور او حفص بن سلیمان پس خوانده او و شعبة ابوبکر بن عیاش هستند. حفص قرائت عاصم را دقیق تر ومضبوط تر می دانست و قرائت عاصم به وسیله او منتشر شده و تا امروز متداول است و در اکثر کشورهای اسلامی رایج است. 4- حمزه بن حبیب زیات کوفی: حمزه در طبقه چهارم قراء کوفی قرار دارد و از نظر اجداد ایرانی است و زمان صحابه را درک کرده است. در میان قراء سبعه حمزه نیز مانندعاصم شیعی است و قرآن را بر امام صادق (علیه السلام) خوانده است. شیخ طوسی نیز حمزه را از اصحاب امام صادق (علیه السلام) معرفی کرده است. روایت است که وقتی أعمش استاد حمزه، وی را می دید می گفت هذا حبر القرآن، این شخص مرد دانای فزونمایه در قرآن است. ( پژوهشی در تاریه قرآن، دکتر حجتی ص 330) از جمع راویان حمزه خلف و خلاد معروف می باشد. 5- ابوالحسن کسائی کوفی (189ه): ازمردم سرزمین ایران بوده است و گویند در میهن خود در طوس و یا ری فوت کرد. از قرائنی آشکار می گردد که کسائی نیز شیعی بوده است. او در نحو و زبان عرب چیره دست بود به طوری که شافعی می گوید: هر که خواهان مهارت و کارایی در نحو است باید جیره خوار و بهره ور از کسائی باشد. ابوبکر انباری می گوید: در کسائی مزایای چند فراهم بود: چون عالمترین مردم زمان در نحو و شناخت لغات غریب و پیچیده زبان تازه و یگانه دوران در ادب عربی بوده و در قرائت قرآن نظیر نداشت. کسائی همچنینی مربی و مأرب فرزندان هارون یعنی امین و مامون بود. 6- ابوعمروبن علاء بصری (154-70ه): او نیز از ایران بوده است و در میان قراء سبعه از لحاظ کثرت اساتید و شیوخ قرائت کسی به پای او نمی رسد. ابوعمرو مدعی بود که من، هیچکس از پیشینیان را عالم تر و آگاه تر از خود نمی شناسم (البیان، خوئی، ص 97) قرائت ابوعمرو بوسیله یحیی بن مبارک یزیدی به دو روای او یعنی دوری و سوسی رسیده است که هر دو مورد اعتماد بودند. 7- ابن عامر دمشقی (م 118ه ق): او از معمرین قراء سبعه به شمار می رود و دارای عالی ترین اساتید روائی بوده است. دو راوی مشهور وی هشام و ابن ذکران می باشد. از مجموع گزارش احوال قرائ سبعه به این نتیجه می رسیم که در میان آنها 5 ایرانی هستند که به ترتیب عبارت از نافع بی ابی نعیم، عبد الله بن کثیر، حمزه بی حبیب زیات کسائی و ابوعمرو بن علا و همچنین دو تن از راویان معروف قرائت قراء سبعه نیز ایرانی بوده اند که یکی از آنها بزی روای ابن کثیر و دیگر ابوحارث مروزی راوی قرائت کسایی است. چه کسی نخستین بار قرآات قراء سبعه را جمع و تدوین کرد؟ نخستین کسی که قراآت قراء سبعه را جمع آوری وتدوین نمود ابوبکر احمد بن موسی بی عباس بن مجاهد ( 245- 324 هق) است که معروف به «ابن مجاهد» می باشد. ابن ندیم در ترجمه احوال او می نویسد: وی آخرین کسی است که در مدینه ریاست قرائت را بدست گرفت. او در عصر خود شخصیتی بی نظیر بوده وکسی را یارای هماوردی با او در علم قرائت نبود است. وی کتابهای زیادی تالیف کرده است مانند: کتاب القراآت الکبیر و القراآت الصغیر و … . دانشمندان علوم قرآنی و مورخان علاوه بر قراء سبعه از سه تن یاد می کنند که به قراء عشره مشهور می باشند و نیز در برخی موارد نام چهار تن از قاریان را نیز بر آن اضافه می نمایند که به قاریان چهارده گانه مشهور می باشند که در اینجا از ذکر آن خود داری می کنیم. ( پژوهشی در تاریخ قرآن، دکتر حجتی، ص 356؛ البیان، خویی ص 198؛ تاریخ قرآن ، آیت الله معرفت ص 148) رجحان قرائت عاصم: ائمه معصوم ما، شیعیان خود را امر می کردند تا قران را به نحوی که مردم می خوانند بخوانند و از غیر آن نهی می فرمودند و با تعبیرات مختلف این مطلب را گوشزد کرده اند. چنانچه در بعضی از تعبیرات آمده «اقروأ کما یقرأ الناس» به نحوی که مردم قرائت می کنند تو هم قرائت کن و یا در تعبیر دیگری می فرماید «واقرؤا کما تعلمتم » بخوانید و قرائت کنید به همان نحوه که یاد گرفته اید. از حفص اسدی نقل شده است که عاصم به او گفته است: قرائتی را که به تو یاد دادم از ابی عبدالرحمن سلمی یاد گرفته ام و او هم از علی (علیه السلام) فرا گرفته است. ابن الجزری می نویسد: پس از ابی عبد الرحمن سلمی، عاصم ریاست قراء هفتگانه و تعلیم قراآت را در کوفه به دست گرفت و در جای او نشست و مردم برای اخذ به طرف او رو آوردند و او شخصی فصیح و متقن بود و تجوید را هم خوب می دانست. ( تاریخ و علوم قرآن ، سید ابوالفضل میر محمدی زرندی ص 179) اما از جهت دیگر: یگانه قرائتی که دارای سند صحیح و پشتوانه جمهور استوار است قرائت حفص است که در طی قرون گذشته تا امروز میان مسلمانان متداول بوده وهست و آن به چند سبب است: 1- سند طلایی را داراست، زیر حفص از عاصم، او از ابوعبدالله الرحمن سُلَمی و او از مولی امیر المومنین(علیه السلام) نقل کرده است و رجال آن تماما از بزرگان طائفه و مورد ثقه و اطمینان امت بوده اند. 2- توافق آن با قرائت همگانی و جماهیر مسلمانان است، زیرا عاصم سعی بر آن داشت که محکمترین و استوارترین قرائت ها را که از طریق صحیح و اطمینان بخش به دست آورده بود به حفص تعلیم دهد. 3- عاصم شخصا دارای ویژگی های بخصوصی بود که او را در میان مردم معروف ساخته و مورد اطمینان همگان بود. هر قرائتی را که فرا می گرفت آن را بر عده ای از صحابه و تابعین جلیل القدر عرضه می داشت و تا اطمینان کامل به صحت قرائت پیدا نمی کرد آن را نمی پذیرفت. و پیوسته قرائت او مورد ستایش علما و فقها امامیه بوده است. (تاریخ و قرآن، آیت الله معرفت، ص 153) آنچه گذشت چگونگی و دلیل بوجود آمدن قرائت های هفتگانه قرآن و قاریان سبعه بود و چنانچه می بینیم امروز در بیشتر کشورهای اسلامی قرائت عاصم که روایت آن ار حفص می باشد جایگاه ویژه ای دارد و مورد توجه شیعیان می باشد.
———————————————————–
منابع: البیان، آیت الله سید ابو القاسم خوئی، ترجمه محمد صادق نجمی، هاشم هاشم زاده. تاریخ قرآن، آیت الله هادی معرفت. پژوهشی در تاریخ قرآن کریم، دکتر محمد باقر حجتی. تاریخ و علوم قرآن، سید ابوالفضل میر محمدی زرندی.
علوم قرآنی (علوم قرآن)
به مجموعهای از دانشهای مرتبط با قرآن گفته میشود که گستره بزرگی از دانشهایی همچون تفسیر، تجوید، دانش قرائات قرآنی، شان نزول آیات قرآن، دانش بلاغت آیات قرآن، تاریخگذاری قرآن تا هرمونتیک را دربر میگیرد. علوم قرآنی اصطلاحی است دربارهٔ مسائلی مرتبط با شناخت قرآن و شئون مختلف آن[۱] و هدف آن شناخت همه شئون مربوط به قرآن اعم از تاریخ و تفسیر و صورت و محتوا و نهایتاً استفاده بهتر بردن از قرآن در حوزه علوم شرعی و معارف دینی است.[۲] دستهای از این دانشها در سنت اسلامی سابقه دراز دارند، ولی برخی از آنها همچون هرمونتیک مباحث تازه راه یافته به علوم قرآن هستند. همچنین به برخی از این مباحث همچون تاریخگذاری قرآن کمتر پرداخته شدهاست و به تأثیر از پژوهشهای مستشرقان بیشتر گسترش یافتهاند. واژگان علوم قرآن که به گسترهای از دانشهای مرتبط با قرآن اشاره دارد، بیشتر در عربی و فارسی به کار گرفته میشود و در انگلیسی برابرنهادی ندارد. اگر چه هر یک از دانشهای موجود در این گستره دارای برابرنهاد انگلیسی هستند. تاریخچه علوم قرآنی کتاب الاتقان فی علوم القرآن نوشته جلالالدین سیوطی یکی از اولین کتابهای نوشته شده در اینباره است. دانشمندان شیعه دانشمندان شیعه، در علوم قرآنی تلاشهای بسیاری کردند. ابوالاسود دوئلی، نخستین کسی است که قرآن را نقطه گذاری کرد. ابان بن تغلب (م 141 ق)، نخستین کسی است که در موضوع قرائت، کتابی تالیف کرد. اولین کسی که درباره مجاز قرآن کتاب نوشت، فراء ( م 207 ق) بود. چهار تن از قراء سبعه، از شیعیان هستند که عبارتند از: ابوعمرو بن علاء، عاصم بن کوفی، علی بن حمزه کسائی و حمزه بن زیات کوفی.[۳] آثار برجسته نوشته شده دربارهٔ علوم قرآنی الاتقان فی علوم القرآن نوشته جلالالدین سیوطی قرن نهم و دهم قمری (م-۹۱۱) التمهید فی علوم القرآن نوشته آیتالله محمد هادی معرفت قرن پانزدهم قمری دانشهای مورد گفتگو در علوم قرآنی این علوم عبارتاند از:[۲] تاریخ قرآن دانش تفسیر علم قرائت و تجوید و ترتیل علم رسم عثمانی، یعنی شناخت چگونگی رسمالخط و املای قدیمی و ثابت قرآن مجید. علم اعجاز قرآن علم اسباب نزول علم ناسخ و منسوخ علم محکم و متشابه علم مکی و مدنی علم اعراب علم غریب القرآن و مفردات قرآن و وجوه و نظایر (واژگانشناسی قرآن) علم قصص فقه قرآن یا احکام قرآن دانش بلاغت دانش تجوید دانش قرائات قرآنی دانش غریبالقرآن دانش شأن نزول آیات قرآن دانش هرمنوتیک —————————————————————– پاورقی 1. آیت الله محمد هادی معرفت. «علوم قرآنی» 2. بهاء الدین خرمشاهی. «قرآن و قرآن پژوهی» 3. حسین حسینیان مقدم، منصور داداش نژاد، حسین مرادی نسب و محمدرضا هدایت پناه زیر نظر دکتر سید احمدرضا خضری (۱۳۹۳). تاریخ تشیع ۲: دولت ها،خاندان ها و آثار علمی و فرهنگی شیعه. قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه. صص. ۳۷۰. منابع 1. رامیار، محمود، تاریخ قرآن، نشر امیرکبیر، چاپ هفتم، ۱۳۸۵. 2. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع (به عربی)، ترجمهٔ فارسی از احمد امیری شادمهری، نشر آستان قدس رضوی، ۱۳۸۶. 3. معرفت، محمدهادی، التمهید فی علوم القرآن، ج 2، ص 243.
تاريخ : پنجشنبه بیست و نهم فروردین ۱۳۹۸ | 14:13 | نویسنده : به یاری خدا | نظر بدهید
تحریف ناپذیری قرآن (علامه محمد هادی معرفت)
تحریف ناپذیری قرآن (علامه محمد هادی معرفت) تحریف در لغت : از ریشه (حرف)/کنار/جانب و انحراف یعنی عدول از حق مانند: حرف جبل یعنی کنار کوه و حرف الصیف یعنی کنار شمشیر: و (ومن الناس من یعبد الله علی حرف) برخی مردم خدا را با حرف عبادت می کنند: زمخشری از قول ابن عباس معتقد است آیه بالا به ( منافقین) اشاره دارد تحریف در اصطلاح: 1-تغيير معناى سخن، يعنى تفسير آن به گونه اى كه موافق نظر مفسّر باشد، چه با واقعيت مطابق باشد يا نه. 2-كم و زيادى در حركت و حرف، با حفظ و مصونيّت اصل قرآن. مثل «يطهرن» كه هم با تشديد خوانده شده است، هم بدون تشديد. قرآن از اين نوع تحريف هم مصون است، چون كه قرائت رايج در هر دوره يعنى قرائت عاصم از حفص كه به على(عليهالسلام)متصل مى شود متواتر است و جز آن، اجتهادهاى نو پديدى است كه در روزگار پيامبر(صلى الله عليه وآله) اثرى از آنها نبوده و به همين جهت متروك شده است و جز در كتابهاى مربوط به قرائت و گاهى در زبان برخى قاريان براى اظهار تبحّر در قرائت، اثرى از آن نيست. 3-تغيير كلمه اى به جاى كلمه مترادف آن: مثل آن كه به جاى «امضُوا» در آيه((وَلايَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ وَامْضُواحَيْثُ تُؤْمَرُونَ) (حجر: 65))، كلمه «اسرَعوا» بگذاريم. اين به ابن مسعود نسبت داده شده و او مى گفت كه خطا نيست اگر به جاى( عليم، حكيم بخوانيم.) ولى آن صحابى بزرگ برتر از آن است كه چنين تهمتى به او بچسبد و چه هدف عقلايى مى تواند از اين تغيير در كار باشد؟ 4-تحريف در لهجه تعبير: لهجه هاى قبايل مختلف در تلفظ حرف يا كلمه از نظر حركات و اداى آن مختلف بود 5. تحريف به افزودن: اجماع بر خلاف اين است. البته به ابن مسعود نسبت داده شده كه گفته است «معوّذتين» (سوره ناس و فلق) از قرآن نيستند، بلكه آن دو تعويضند.(فتح البارى در شرح بخارى: ج 8، ص 571) به گروهى از خوارج نيز نسبت داده اندكه منكر آن شده اندكه سوره يوسف جزء قرآن باشد و آن را داستانى عشقى مى دانستند كه جايزنيست از وحى باشد.(ملل و نحل، شهرستانى: ج 1، ص 128) ولى هر دو نسبت ثابت نشده است. اگر آن چه ابن مسعود گفته درست باشد، تحدّى قرآن به سوره باطل خواهد شد، زيراانسانى كه به او وحى نشده است، دو سوره مثل سوره هاى كوتاه قرآن آورده است. 6. تحريف به كاهش و افتادگى عمدى يا اشتباهى از قرآن:خواه آنچه كم شده است يك حرف باشد، يا يك كلمه، يا يك جمله، يا يك آيه يايك سوره.اين نوع تحريف نيز در قرآن راه ندارد زيرا قرآن كريم از نخستين روزى كه مسلمانان به آن ايمان آوردند، مورد توجه و نخستين مرجع آنان بوده است و به خواندن و حفظ كردن و نگاشتن و ضبط اهميت مى دادند. راه يابى تحريف به چنين كتابى ممكن نيست مگر با قدرتى كه به زور بخواهد با قرآن بازى كند و چيزى از آن بكاهد. نه امويان و نه عباسيان، آن قدرت را نداشتند، چون قرآن ميان قاريان و حافظان پخش شده بود و انتشار حتى يك نسخه در سطح وسيع، مى توانست اين آروزى پليد را به صورت ناشدنى درآورد.(سيماى عقايد شيعه، ص 151) انواع تحریف در قرآن: 1-تحریف معنوی: یعنی معنی قرآن را تغییر دهد و عوضی تفسیر کند. 2-تحریف موضعی: یعنی انسان قرآن رابراساس ترتیب نزول مرتب نکند 3-تحریف در قرائت: یعنی بر چند وجه خواندن یک کلمه (غُلِبت الروم:روم شکست خورد) غَلِبت الروم: روم پیروز شد. 4-تحریف در لهجه ونحوه گویش: یعنی تلفظ فرق می کند.(انزل القرآن علي سبعه احرف : یعنی قرآن بر هفت حرف نازل شده است. 5-تحریف با تعویض کلمات: یعنی جای گزینی یک کلمه به جای یک کلمه سخت در قرآن تعویض: 1-مترادف: مانند (لاریب )که برخی (لازیب خوانده اند)هردو حالت در قرآن صحیح نیست. 2-متباین: یعنی لغت دیگری را برگزینیم 6-تحریف به زیادت: چیزی به قرآن اضافه کنیم: مثلا سوره تبت می گویند به قرآن اضافه شده است که دشنام پیامبر است به دشمن خود پیامبر، در حالیکه این سوره نفرین است بر دشمن پیامبر و برخی معتقدند سوره یوسف اضافه شد و یک داستان عشقی استونمی تواند یک وحی باشد. علمای فریقین(شیعه وسنی)تحریف به زیادت را باطل می دانند. 7- تحریف به نقصان و کاستی: یعنی قرآن حاضرچیزی ازآن کم شده است ، که بحث ما همین مورد آخر است تعریف نسخ: یعنی حکمی در شرایط زمانی بود بنابرشرایطی آن حکم دراثر مقتضی شدن مدت اجرای آن ازبین رفت و حکمی دیگر جایگزین شد. وگاهی حکم از بین رفته ولی آیه هست وگاهی آیه موجود است ولی حکم نسخ شده است. و درنهایت نسخ تلاوت و حکم: همان مثال محرم رضاعی مهم: انواع نسخ: 1- نسخ تلاوت وحکم (مانند آیه رضاعه شیر دادن) یعنی هرکه در 10روز شیر بخوردمحرم رضاعی می شود بعدا شده 5 بار ودر نهایت آیه حذف شده است یعنی همان نقصان در قرآن . 2- نسخ تلاوت و نه حکم:آیه حذف شده ولی حکم موجود است مانند اذا زنی الشیخ والشیخه فارجموها البته (چیزی ازآن کم شده) توجه: در بحث نسخ نیز اول و دوم را قبول نداریم 3- نسخ حکم نه تلاوت ادله عدم تحریف قرآن : 1-دلایل عقلی:(درکتاب تنزیه القرآن عن التحریف آیت الله جوادی آملی) آمده است: قرآن نمی تواند تحریف شود ، چرا که معجزه جاوید پیامبر اسلام است. 2- براساس حدیث ثقلین قرآن تا قیامت برای مردم حجت است. دلایل نقلی عدم تحریف قرآن: 1-آیه حفظ: )انا نحن نزلنا الذکرو انا له لحافظون) که همانا ما قرآن را نازل کردیم و خود حافظ و نگهبان آن هستیم. اشکال اول بر آیه حفظ: این است که مراد از ذکر پیامبر است، چرا که در آیه 10و11سوره مبارکه طلاق که می فرماید ؟(قد انزل الله علیکم ذکرا رسولایتلوا علیکم آیات الله، یعنی ما ذکر را بر شما نازل کردیم یعنی رسولی که آیات خدا را بر شما تلاوت می کند. جواب اول: در آیه حفظ اگر مراد از ذکر رسول باشد بجای (نزلنا) باید (ارسلنا) باشد چون نزلنا ریزش از بالا به پایین است مانند نزلنا من السماء ماء جواب دوم:آیت الله خویی می فرماید :درآیه حفظ به دلیل سیاق آیه مراد از ذکرقرآن است (یا ایها الذی نزل علیه الذکر) که باتوجه به سیاق، مراد از ذکر قرآن است. جواب سوم: (انا انزلنا الذکررسولا یتلوا علیکم آیات الله )مراد از ذکر صیانت از تناقض است. صیانت دو قسم است: الف بیرونی-تحریف ب- درونی – تناقض گویی اشکال دوم بر آیه حفظ:منظور از حفظ ، حفظ قرآن ازخدشه و ابطال محتوای آن است، یعنی نمی گذاریم بر قرآن اشکال وارد کنند در حالیکه دیگران بر قرآن اشکال بیجاو بی مورد کردند. اشکال سوم بر آیه حفظ: مراد ازحفظ ، حفظ فی الجمله قرآن است و قرآن اصلی نزد امام معصوم باشد کافی است. این پاسخ صحیح نیست. آیت الله خویی جواب می دهد، قرآن برای هدایت مردم است ولی اگر دست مردم نباشد نغض غرض است (باید دست مردم باشد) اشکال چهارم بر آیه حفظ : اشکال فخر رازی( شبهه فخر رازی)از کجا معلوم آیه حفظ را به قرآن اضافه نکردند، تا از آیه حفظ استدلال کنند، که قرآن تحریف نشده است جواب: اولا علمای فریقین معتقدند چیزی بر قرآن اضافه نشده . ( تحریف به زیادت در قرآن باطل است) ثانیا: دور باطل است. ثالثا: این شبهه برای کسی مطرح است که ائمه معصومین را قبول نداشته باشد. آیه دوم: آیه عدم ورود باطل در قرآن(سوره فصلت آیه42) وانه لکتاب العزیز لا یاتیه بالباطل(عزیز یعنی شکست ناپذیر بنابر این چون در قرآن باطل راه ندارد تحریف هم راه ندارد. سوال: دو دسته از روایاتی که از آنها عدم تحریف قرآن استفاده می شود چیست؟ 1-قرآن معیار سنجش روایات است: و حدیث در اینجا جایگاهی ندارد و اصل قرآن است. پس اصل و شاخص ما که قرآن است باید ثابت باشد، و تحریف نشده باشد 2-در حدیث ثقلین 2 چیز بر مردم تا روز قیامت حجت است، پس اگر قرآن تحریف شود نمی تواند حجیت خود را حفظ کند. 3-حدیث فعلیکم بالقرآن: پیامبر فرمود روزی میرسد فتنه ها چون شب تاریک بر شما هجوم می آورد و برای رهایی از فتنه ها باید به قرآن پناه ببریم.(با قرآن حرف بزنید و راه حق و باطل را از قرآن فراگیرید. دانشمندان شيعه و تحريف قرآن : الف – شيخ صدوق:( رئيس المحدثين ) وي معتقد است كه قرآن اصلا تحريف نشده است. سوال؛ چرا در ميان دانشمندان مسلمان در بحث تحريف از شيخ طوسي آغاز گرديد؟ زيرا قبل از شيخ طوسي ( مر حوم كليني بود ،كه ايشان دوره امام دوازدهم را درك كرده و ديگر نيازي به پرسشي از تحريف يا عدم تحريف قرآن نبود چرا كه با وجود ائمه از بديهيات است ، كه قرآن هرگز تحريف نشده است. ب- شيخ مفيد :در كلام استاد است، و ايشان اعتقاد دارند كه نه چيزي از قرآن كم شده و نه چيزي برآن افزوده شده، بنابر اين هرگز قرآن تحريف نشده است. ج- ديدگاه علامه طباطبايي: ايشان عقيده دارند كه قرآن يك سري ويژه گي هايي دارد ، كه آن را نسبت به ساير كتب آسماني ممتاز كرده است، ازقبيل اين كه؛ قرآن كتاب نور و هدايت است، و هيچگونه اختلافي در آن وجود ندارد. چرا كه به فرموده ايشان اگر تحريف شود، ويژه گي هاي خود را ازدست مي دهد. روايات عرض از ديدگاه علامه طبا طبايي : در مواردي كه به 2حديث متعارض بر خورديم ، براي اينكه بفهميم كداميك از آنها صحيح تر است، آن را به قرآن عرضه مي كنيم. نيز از حديث ثقلين استفاده مي شود كه قرآن تحريف نشده و اين حديث، حجيت دائمي تا روز قيامت دارد. مخدوش بودن روايات تحريف: بيشتر اين روايات از حيث سند، از روايات ضعيف بوده و خبر واحد است. نوع جمع آوري قرآن به گونه اي بوده كه تحريف در آن رخ نداده است . ديدگاه امام خميني در مورد تحريف قرآن: ايشان معتقدند كيفيت جمع آوري قرآن به گونه ايست كه تحريف در آن منتفي است. همچنين به عقيده ايشان ، روايات تحريف: 1- اين روايات ، ضعيف هستند. 2- برخي از اين روايات، خبر واحد است. 3-برخي از اين روايات مجعول است. 4-برخي از اين روايات، تحريف معنوي، يا همان معناي قرآن ،را اشتباهي بيان مي كردند.برخي از خاور شناسان معتقدند اختلاف قرائت ناشي از متن است. ، در حالي كه امام خميني مي فرمايد ، اختلاف قرائت هيچ ربطي به متن قرآن ندارد. سوال شد، آيا حجيت ظواهر كتاب (قرآن) ، ثابت شده است؟ بلي سؤال:ادله حجيت ظواهر كتاب را بيان كنيد: 1-دعوت قرآن به تدبر و تفكر در خود 2-وجود روايات عرض مانند روايات (من بلغ) 3- استدلال ائمه به ظاهر قرآن 4-پناه بردن به قرآن در فتنه ها 3-ديدگاه سوم امام خميني، پس از كيفيت جمع قرآن و انواع روايات تحريف: ديدگاه سوم: اختلاف قرائت ديدگاه چهارم حجيت ظواهر آيات ديدگاه پنجم محدث نوري: كه امام در مورد ايشان مي فرمايد كه: احدي در مورد حجيت ظواهر قرآن بحثي ندارد به جز علامه محدث نوري. 1-دانشمندان عامه و تحريف قرآن: دانشمندان عامه2دسته اند؛ الف-عميق در تحقيقات هستند، كه هيچكدام اعتقاد به تحريف ندارند. ب- غير عميق در تحقيقات هستند. لازم به ياد آوري است كه ، نخستين كسي كه معتقد بود قرآن تحريف شده، (عبد الله بن عمر ) بود. كه ايشان از نظر شيعه هيچ اعتباري ندارد ، ولي از ديدگاه اهل سنت به جهت نقل روايات پيامبر ص حائز اعتبار است.درضمن ايشان از نظر سياسي مورد قبول نبود. پس از او خليفه دوم آيه رجم را آورد كه؛ (اذا زني الشيخ والشيخه فارجموها)،يا عايشه در مورد رضاعة(شير دادن) كه ابتدا با 10آيه محرم رضاعي مي شدند و سپس 5آيه ودر نهايت آن آيه نسخ گرديد. علماي اهل سنت نيز2دسته اند: 1- عميق 2- غير عميق از علماي اهل سنت، مثلا شافعي، معتقد است،رافضي ها 2دسته اند؛ دسته اول عميق و ژرف نگر هستند و دسته دوم عميق نيستند. در مورد پيدايش رافضيه: كه همان شيعيان بودند كه، زماني زيد بن علي فرزند امام سجاد(ع) قيام كردند، كساني كه در اطراف زيد بودند به خليفه دشنام مي دادند، و زيد بن علي از اين بابت نارحت شد، بنابر اين اين گروه از زيد جدا شده، ودر گوشه از مسجد نشستند، اينان معروف به رافضي بودند. كه يكي از اعتقادات آنان ، تحريف قرآن بود. و بعدها پسر ايشان، يحي بن زيد كه در گنبد به شهادت رسيد، و با اين عقيده ي ، تحريف قرآن مبارزه مي كرد. علماي اهل سنت كه برخي عميق نيستند و سطحي نگر هستند، معتقدند ، كه شيعه دست به تحريف قرآن زده است. و دسته اي ديگر از اينكه به شيعه نسبت تحريف كردن قرآن بدهيم، مي گويند بايد به خدا پناه برد. ابن حزم، و رافعي و قاضي عبد الجبار معتزلي، معتقدند همه اماميه قايل به تحريف قرآن هستند، يعني چيزي به قرآن اضافه نموده يا كم كرده اند. قابل توجه است كه كتاب رافعي(اعجاز القرآن) مي باشد. 2- ديدگاه خاور شناسان يا همان (مستشرقان): خاور شناس كيست؟ هر غير مسلماني كه در مورد آداب و رسوم و زندگي و فرهنگ شرق تحقيق كند. ديدگاه خاورشناسان: 1-انگيزه تبشيري دارند، يعني شرق را آماده پذيرش دين مسيح مي كنند. 2-انگيزه سياسي دارند. 3-انگيزه تجاري دارند. 4- انگيزه علمي دارند. دسته بندي شبهات خاور شناسان در مورد تحريف قرآن: الف- شبهه افزايش در قرآن ب- شبهه كاهش در قرآن هان تينگ تون، تئوري پرداز آمريكاي است و شعار او جنگ تمدن اسلام و مسيحيت است.و خاور شناس و شرق شناس كسي است كه در مورد شرق و فرهنگ شرق به بحث و گفتگو مي نشيند. ج- شبهه در مصحف علي د- شبهه حذف سور در فضايل اهل بيت 1- يكي از خاور شناسان(مونتگمري وات) است. ايشان معتقد است مصحف ابن مسعود 11سوره دارد و دو سوره ي معوذتين ناس و فلق- در قرآن وجود ندارد پاسخ : خود ابن مسعود، اعتقاد داشت، اين دو سوره در قرآن بود ، ودر نماز بجاي سوره توحيد، معوذتين مي خواند. و نشان مي دهد خود ابن مسعود اعتقاد داشت كه هر دو سوره وجود دارند، و اين يك تهمت سياسي است، به دليل اختلاف با خليفه، كه از بيت المال بر داشت مي شد و برگشت نمي دادند، كه خليفه او را اظهار كرد، و روزي در مسجد بود كه، ابن مسعود وارد مسجد شد، و خليفه دستور داد وي را بيرون انداختند پس به طرز مرموزي ايشان را كشتند. 2- بلاشر: كه يك فرانسوي است، و دكتر راميار كه براي معالجه به آنجا رفته بود با ايشان ملاقات كرد. بلاشر معتقد است سوره تبت نمي تواند، سوره قرآن باشد، چون فحش و دشنام است به دشمنان پيامبر ص، پس اين سوره به قرآن اضافه شده است، در حاليكه به اعتقاد ما ناسزا نيست، بلكه يك نفرين است. آيا آيات مربوط به نفرين در جاي ديگر است؟ بله (قتل الخراسون) دروغگويان ، بلاشر استناد مي كند به قول عجارده از خوارج، كه خوارج 25 فرقه شدند. و مي گفتند سوره يوسف يك داستان عشقي است، پس اين رمان عشقي نمي تواند،وحي باشد.(داستان بر خورد يوسف با زليخا) 3- ديگر خاورشناسان مانند(كازانوفا): وي معتقد است در سوره آل عمران آيه 44( و ما محمد الا الرسول، افان مات او قتل انقلبتم باعقابكم) گويند كلام ابوبكر است، يعني وقتي پيامبر ص از دنيا رفت، ابوبكر آن را خواند. در حاليكه اين آيه شأن نزول دارد. در مورد مصعب بن عمير چون در جنگ رويش پوشيده بود و به ظاهر شبيه پيامبرص بود در جنگ احد كشته شده، و فرياد سر دادند كه محمد كشته شده است در حاليكه سپاه اسلام و پيامبرص به دهانه كوه احد رفتند و دشمن نتوانست كاري انجام دهد، كه اين آيه نازل شد،(افإن مات او قتل انقلبتم ………)يا آيه (واتخذوا من مقام ابراهيم)، يعني پشت مقام ابراهيم مصلي بگيريد عمر پرسيد كه ما پشت مقام نماز بخوانيم كه در الاتقان سيوطي آمده است كه اين آيه ( واتخذوا من مقام ابراهيم..) با پرسش عمر شروع شد، نه اينكه اين آيه مال عمر باشد. طبقه بندي شبهات خاور شناسان: الف- شبهه افزايش درقرآن ب-شبهه نقص و كاستي در قرآن ب-1-تشكيك در سوره خلع وحفد:2 دعاي ابي بن كعب ب-2-تشكيك در مصحف علي ب-3-تشكيك حذف سور در فضايل اهل بيت، كه اين شبهه انگليسي هاست و برخي از شيعيان ساده لوح پذيرفتند. آسيب شناسي مطالعات خاور شناسان: ب-1-خاورشناسان اين دو دعا را وارد قرآن كرده و معتقدند، قرآن فعلي از اين دو دعا خالي است،در حاليكه ابي خود واقف بود كه اين دو دعا سوره نيست. وعمر نيز آن را تصريح كرده است و جزء سوره نيست. تشكيك در مصحف علي(ع): ويژه گي هاي مصحف علي (ع): 1-بر اساس ترتيب نزول 2-به هفت بخش تقسيم شده بود 3- منسوخ مقدم بر ناسخ بود. 4-اسامي منافقين و كساني كه آيه در باره آنها نازل شده بود مكتوب بود،اين خبر نزد نضربن حارث بود كه درمصحف امام علي، مي گفت داستانهايي از رستم وسهراب نقل مي كردند. 5-تعبير و تفسير برخي از آيات در مصحف علي بود تشكيك حذف سور در باره اهل بيت : در دوره ابوبكرو عمر انجام شد.گلدزيهر معتقد است، يكي از اين سوره ها (ولايت است و نورين نور علي و محمد) كه 41 بند دارد و سوره شيعه 7 بند دارد. شيعيه كه گلدزيهر معتقد است، كه من آن را نديدم. كتاب داستان مذاهب در 2جلد به زبان فارسي در هندوستان نوشته است و عده اي از شيعيان كه مشخص نيست عرب هستند يا ايراني و در انگلستان چاپ شد. در قرن يازدهم محدث نوري در نگارش كتاب فصل الخطاب، فريب يك جاسوس انگليسي را خورده است و سردار كابلي از شاگردان محدث بود. سيوطي مي گويد: كسي كه مي خواهد تقسير قرآن كند بايد ذهن خود را تجريد كند يعني ذهنش را خالي كند و فقط به قرآن تمسك جويند. آسيب شناسي مطالعات خاور شناسان: 1-پيروي از گرايشهاي پنهان 2-مراجعه به مطلق منابع: منابع اي كه برخي قوي و برخي ضعيف هستند 3- مراجعه به احاديث، حديث قوي و ضعيف مانند حديث معنعن- حديث مرفوع 4- آشنا نبودن به زبان قرآن
تاریخ قرآن
تاریخ قرآن یکی از شاخههای علوم قرآنی است، اصطلاح نسبتاً جدیدی است که از سوی اسلامشناسان و قرآنشناسان غربی وضع شدهاست و پیش از قرن حاضر و در آثار گذشتگانی نظیر البرهان فی علوم القرآن اثر بدرالدین زرکشی و الاتقان فی علوم القرآن نوشته جلالالدین سیوطی به چنین اصطلاحی برنمیخوریم. تاریخ قرآن مباحث مربوط به توصیف و تحلیل سرگذشت جمع و تدوین قرآن از آغاز نزول وحی تا سیر هزار و چهارصد ساله کتابت و طبع آن در اعصار جدید است.
مباحث اصلی مباحث اصلی «تاریخ قرآن» که از مهمترین شاخههای علوم قرآنی است، عبارتند از: زمان آغاز و پایان نزول قرآن زمان و مکان نزول آیات بر پیامبر اسلام ترتیب نزول آیات و سوره و ترتیب کنونی کتابت و نویسندگان وحی در زمان نزول قرآن و کیفیت نگارش و رسمالخط قرآن کریم مسئله جمع و تدوین قرآن کریم در زمان رسول اسلام رسول و خلفای راشدین اختلاف مصاحف صحابه و تابعین و یکسانسازی مصاحف تکامل شیوههای نگارش قرآن کریم، نقطهگذاری و حرکتگذاری حروف و کلمات نسخههای بهجایمانده از گذشتگان و نسخههای جدید مباحث فرعی
مباحث فرعی که گاه به عنوان مقدمه و گاه در مقام نتیجه بیان میگردد، عبارتند از: بررسی اسامی و القاب قرآن کریم وحی از دیدگاه اسلام عصمت پیامبر اسلام اُمّی بودن پیامبر اسلام اسباب نزول آیات قرآن کریم ترجمههای قرآن کریم مصحفهای مختلف و شروع به کانونیزه کردن قبل از این که عثمان قرآن را کانونیزه[یادداشت ۱] کند، نسخهها یا مصحفهای متفاوتی وجود داشتند، هیچکدام از آنها تا به امروز کشف نشدهاند. این مصحفها هیچ وقت تأیید عام به دست نیاوردند و از جانب مسلمانان به دید رونوشتهای شخصی افراد نگاه می شدند. از نسخ خطی اولیه به سوی متن کانونیکال نهایی بعد از این که عثمان بقیه مصحفها را نابود کرد، هنوز گوناگونیهایی در خوانش و همچنین نوشته قرآن وجود داشت. با این وجود، محققان امکان دگرگونی زیاد متن را رد میکنند، با این استدلال که اضافه کردن، زدودن، یا دستکاری منجر به مناقشه می شد که “از آن [یعنی مناقشه،] رد کمی هست". علاوه بر این بیان میکنند که حتی با این وجود که عثمان در میان مسلمانان محبوبیت خود را از دست داد، اما بهطور کلی متهم به دستکاری یا تحریف (مثلاً از راه ناقص سازی)[یادداشت ۲] قرآن نبود. در عصر نسخه خطی، قرآن رونوشت شدهترین متن عربی بود. این را که رونویسی قرآن برای رونویسکننده و همچنین صاحب آن برکت میآورد، عقیده داشتند. کتابشناسی از مهمترین آثاری که در بارهٔ «تاریخ قرآن» تألیف شدهاست میتوان به تاریخ قرآن تئودور نولدکه و تاریخ قرآن از محمود رامیار و تاریخ قرآن آیتالله محمدهادی معرفت اشاره نمود.
————————-
منابع:
رامیار، محمود. تاریخ قرآن، نشر امیرکبیر، چاپ هفتم، ۱۳۸۵.
بهاءالدین خرمشاهی، دانشنامه قرآن کریم.
معرفت، محمد هادی. تاریخ قرآن کریم.